˙·٠•●♥اینجا همه چی در همه♥●•٠·˙
الهی اینترنتت اتیش بگیره اگه اومدی اینجا و نظر نذاشتی!!! :دی
| ||
|
این تتـلـو هم دیـگه مــارو گــیر آورده شانس زنگ در بقیه رو میزنه با کله میره تو ! به ما که میرسه زنگ میزنه فرار میکنه … اگه اشتون چهار شنبه سوری ایران بود... . . . . . انرژی هسته ای که هیچی اجازه ی تولید کبریت بی خطرم ازمون صلب میکرد :ا :ا :ا یک روز شیری دنبال آهویی دوید آهو دوید و دوید سپس ایستاد و به شیر گفت : بس است بی رحمی همش شکار می کنی یک بار هم عشق را تجربه کن . . . . هیچی دیگه از فرداش شیره دیدن داره کارت شارژ میخره :))
به مخاطب خاصم میگم چند روزه یه دختره مزاحمم میشه چیکار کنم؟؟؟؟
.
.
.
.
میگه عکستو براش بفرست دیگه هیچی نمیگه!!!!!
من :l
.
بازم من :l
.
و بازهم من :l: l: l
دیشب خونه عموم اینا مهمونی بودیم، سر شام یکی به زن عموم گفت: خودتم بیا بشین بخور اینقد نمی خواد به ما تعارف کنی. زن عمومم هول شد گفت: من نخورده نیستم شما بفرمایید!! :| ﻭﺍﺣﺪ ﺳﻨﺠﺶ ﺩﻟﺘﻨﮕـــــــﯽ ﮐﺸﻒ ﺷﺪ ، باب اسفنجی: من زشتم و به هیچ دردی نمیخورم! پاتریک: چرا بدرد میخوری، باعث میشی بقیه نسبت به خودشون حس پبهتری داشته باشن!! ^_^ توخونه ی ما گوشی بابام زنگ خورد بابام :خانم گوشیمو بده مامانم :مینا گوشی باباتو بده من :گوشی پاشو برو پیش بابام!!! اخر بابام درحالیکه سرشو تکون میداد خودش پاشد گوشیشو برداشت الان شجره ناممون رو گذاشتم جلوم ببینم به کی رفتیم ما اخه :| گـفـتـم: غـم تـو دارم گـفـتـا: بـرو کـصـافـت گـفـتـم: کـه مـال مـن شـو گـفـتـا: بـا ایـن قـیـافـت؟! کـلا آدم بـیـشـعـوریـه! خـوب شـد کـه رفـت آدم نـبـایـد بـا ایـنـجـور آدمـا دوسـت بـاشـه ازش بـدم مـیـاد!!! ^_^ شبکه پویا هرشب لالایی میذاره پسر خاله ی دوساله ی من به جای اینکه بکپه راحت شیم، بعضیام مثه هندزفــری میمونن،
من در گیر اونم که تو اون وضعیت داره با تلفن حرف میزنه :|
دیدید خوانندهها دیگه شعر کم آووردن؟
هر دری وری رو میچسبونن میخونن.
نه مصراع نه ردیف نه کوفت...اصن داغونه :|
دیروز آهنگ گوش میدادم،یارو گفت.پنجره خیسه ته گرمای تابسون،دست سردتو ندارم ای زیتون...
آخه زیتون؟؟؟؟؟؟؟! :|
تو گرمای تابستون کجای پنجره خیسه؟
اصلا اگه عشقت دستش سرد باشه که یعنی مرده.
مرتیکه مگه شعر کودکانه که میگی زیتون؟
والا!!!
ﭘﺪﺭ : ﭘﺴﺮﻡ ﮐﺠﺎ ﺍﻧﺸﺎ ﺍ .... ؟ ﭘﺴﺮ: ﺑﺎ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﺎ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﺴﺠﺪ ﻣﯿﺮﯾﻢ ﻓﻮﺗﺒﺎﻝ ﺁﻗﺎ ﺟﻮﻥ ﭘﺪﺭ : ﭘﯿﺮ ﺷﯽ ﭘﺴﺮﻡ ﻓﻘﻂ ﻓﺮﺩﺍ ﯾﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﯾﺴﻪ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﺎﻫﻢ ﺑﺒﻨﺪﯾﻢ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭﺁﺧﻪ ﺑﻬﻤﻦ ﻣﺎﻩ ﻧﺰﺩﯾﮑﻪ ﭘﺴﺮ : ﭼﺸﻢﺁﻗﺎ ﺟﻮﻥ ﭘﺪﺭ : ﺍﻧﺸﺎﺍ ... ﺭﯾﺴﻪ ﻫﺎﯼ ﻋﺮﻭﺳﯿﺘﻮ ﺑﺒﻨﺪﯾﻢ ﭘﺴﺮ : ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺩﻫﻨﺘﻮﻥ ﺑﺸﻨﻮﻩ ﺁﻗﺎ ﺟﻮﻥ ﻫﺎ ﻫﺎ ﻫﺎ ﻫﺎ ﻫﺎ ﻫﺎ ﻫﺎ ﻫﺎ ﭘﺪﺭ : ﺑﺮﻭ ﭘﺪﺭ ﺻﻠﻮﺍﺗﯽ ﻫﺎ ﻫﺎ ﻫﺎ ﻫﺎ ﻫﺎ ﻫﺎ ﻫﺎ ﻫﺎ ﻫﺎ ﻫﺎ ﻫﯽ هی ﻫﯽ ﻣﺎﺩﺭ (ﺍﺯ ﺗﻮﯼ ﺁﺷﭙﺰﺧﻮﻧﻪ) : ﭘﺪﺭ ﻭ ﭘﺴﺮﺧﻮﺏ ﺑﺎﻫﻢ ﮔﻞ ﻣﯿﮕﻦ ﻭ ﮔﻞ ﻣﯿﺸﻨﻮن :| اونوقت انتظار دارن ما بشینیم این دری وریا رو نگاه کنیم :|
یه صابونو یه شامپو میاری؟ میگم : کجاست؟ میگه : صابون تو جای صابونا ؛ شامپو ام اونجا که شامپوهاست! :| نمونه سؤالات کنکور سراسری استان غضنفر ایناااااا 〰〰〰〰〰〰 هنرپیشه معروف سینما ؟ · محمدرضا گلزار · محمدرضا علفزار · محمدرضا چمنزار · محمدرضا دشت 〰〰〰〰〰〰 هنرپیشه مرحوم سینما ؟ · رضا ژیان · رضا ماکسیما · رضا فولکس · رضا خاور 〰〰〰〰〰〰 هنرپیشه مرحوم فیلم ممل آمریکایی ؟ · نعمت اله گرجی · نعمت اله ساقه طلایی · نعمت اله شیرین عسل · نعمت اله مینو 〰〰〰〰〰〰 هنرپیشه زن معروف سینما ؟ · هدیه تهرانی · کادوی تهرانی · چشم روشنی تهرانی · قابل نداره تهران 〰〰〰〰〰〰 یکی از آهنگهای منصور ؟ · دیوونه · خل · روانی · منگل 〰〰〰〰〰〰 کشتی گیر گردن کلفت ایران ؟ · عباس جدیدی · عباس قدیمی · عباس نیو · عباس آپ تو دیت 〰〰〰〰〰〰 تیم فوتبال آبادان ؟ · نفت آبادان · بنزین آبادان · گازوییل آبادان · استقلال اهواز 〰〰〰〰〰〰 باشگاه انگلیس ؟ · میدلز برو · میدلز بیا · میدلز بودی حالا · میدلز پاشو برو گمشو 〰〰〰〰〰〰 بازیکن بوسنیایی سابق بایرن مونیخ ؟ · حسن صالح حمید زیچ · حمید صالح حسن زیچ · حسن حمید صالح زیچ · بابا چند نفر به یه نفر 〰〰〰〰〰〰 مهاجم سالهای دور منچستر یونایتد ؟ · اندی کول · اندی سرشانه · اندی پشت بازو · اندی مرسی هیکل 〰〰〰〰〰〰 سرعت نور چقدر است ؟ · خوب است · بد نیست · شما چطوری · چه خبر 〰〰〰〰〰〰 کدام دانشمند جاذبه زمین را کشف کرد ؟ · نیوتن · کیلوگرم · متر بر مجذور ثانیه · نیترات مس 〰〰〰〰〰〰 یکی از وسائل مربوط به فیزیک مورد استفاده در تلسکوپ و میکروسکوپ ؟ · عدسی · کاچی · فرنی · سرشیر با دوغ 〰〰〰〰〰〰 دانشمندی که رابطه بین حرکت الکترون و بار آن را کشف کرد ؟ · تامسون · شهسواری · واشنگتنی · بمی 〰〰〰〰〰〰 یکی از اشکال ماده ؟ · گاز · یخچال · بخاری · آبگرمکن 〰〰〰〰〰〰 نام گاز سردکننده یخچالهای قدیمی ؟ · فرعون · نمرود · ابرهه · خسرو پرویز 〰〰〰〰〰〰 نام دیگر گازهای بی اثر ؟ · گازهای نجیب · گازهای سر به زیر · گازهای باوقار · کلاً بچه های خوبی هستند 〰〰〰〰〰〰 نویسنده منطق الطیر ؟ · عطار نیشابوری · نجار نیشابوری · سمسار نیشابوری · دلال نیشابوری یکی از فانتزیام اینه که بتونم مزه قهوه ترک رو از فرانسه تشخیص بدم!!! لامصب خعلی کلاس داره
ولی فعلا فقط فرق شیر کاکائو با قهوه رو میدونم!!! :|
هر وقت با پسر عمه تون جایی تشریف میبرین قبل از انجام هر کاری به دوستان معرفیش کنید :))))))) خيلي خوشحالم كه هنوز تلفن خونمون فيلتر نشده ... :| از خوبی های الویه اینکه که:
. . . . . . . . . . . . . . . . اگه بخوری بعد بالا بیاریش چیزی رو از دست ندادی. میتونی جمع ش کنی بزاری یخچال فردا شب شام بخوریش کصافتم خودتی اینو با لهجه بخونین...خیلی باهال میشه!
ﺍﻭﻣﺪﻡ ﮐﻮﻧﺘﻮﺭﻭ ﺑﺒﯿﻨﻢ؟ ﮐﻮﻥ ﻣﺮﺍ ﺑﺒﯿﻨﯽ؟
منم سه ساعت دنبال طول و عرض پتوم میگردم... :| ﻣﻌﻠﻢ : ﺑﺎ ﺍﯾﺮﺍﺩ ﺟﻤﻠﻪ ﺑﺴﺎﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩ : ﺁﺑﺠﯿﺘﻮ ﺑﯿﺎﺭ ﺑﻮﺱ ﮐﻨﻢ
. . . . . . . ﻣﻌﻠﻢ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﯾﺮﺍﺩ ﻧﺪﺍﺭﻩ
ﺷﺎﮔﺮﺩ : ﭘﺲ ﻣﺎﺩﺭﺗﻢ ﺑﯿﺎﺭ ((((((((((((((:
اولین کاری که توی بچگی دوست داشتم هرچه زودتر یادبگیرم ؛ ناخن گرفتن بود! مامانم لامصـــــب همیشه بند اول انگشتمو جزء ناخنم حساب میکرد..!
ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻣﯿﺮﯾﻢ ﺷﻬﺮﺑﺎﺯﯼ ﭼﻨﺪﺗﺎ ﭘﯿﭻ ﻭ ﻣﻬﺮﻩ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯿﺒﺮﻡ ﻫﺮ ﻭﺳﯿﻠﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﯿﺸﯿﻢ ﺑﻪ ﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﯿﻢ که ﺍﺻﻮﻻ ﺁﺩﻡ ترسوییه ﻣﯿﮕﻢ :ﯾﺎ ﺧﺪﺍ ﺍﯾﻦ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ؟؟؟ ﭘﺴﺮ : ﺭﻧﮓ ﺭﻭﮊﺕ ﺧﯿﻠﯽ ﻗﺸﻨﮕﻪ. ﺩﺧﺘﺮ : ﻣﺮﺳﯽ
ﭘﺴﺮ : ﻣﯽ ﺗﻮﻧﻢ ﻣﺰﺵ ﺭﻭ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ﮐﻨﻢ؟
ﺩﺧﺘﺮ : ﺗﻮ ﮐﯿﻔﻢ ﻫﺴﺖ . ﻭﺭﺩﺍﺭ ﺑﺨﻮﺭ
مسيج اشتباهى برام اومد بدین شرح که : رسيدى پاريس خبر بده،
جلسه ى هيئت مديره هم فرداست،
حالا من داشتم باب اسفنجى ميديدم... :|
واتس آپ ، لاين ، وايبر ، كوكو و تانگو تا ساعتی ديگر فيلتر ميشه ، قراره اس ام اس هارو هم قطع كنن بعدش موبايلارو جمع كنن ،
بعدش تلفن خونه هارو قطع كنن ،
بعدش مخابراتو منفجر كنن بعدش همه به گذشته برگرديم ،
ديگه بايد با دود به هم علامت بديم..!
امروز نیم ساعت قبل امتحان توحیاط دانشکدمون داشتم تقلب بام رو تو لباسم جاسازمیکردم دیدم یه پسره بهم نګاه میکنه تریپ اجتماعی برداشتم باهاش ګرم ګرفتم.
داشتم روی سوالارو میخوندم که دیدم این پسره اومد بالا سرم ګفت بده بیاد... هیچی دیگه تا اخرجلسه به خودم فحش اجتماعی دادم :|
ﺍﮔﻪ ﺩﻟﺘﻮﻧﻮ ﺷﮑﻮﻧﺪﻡ... ﺍﮔﻪ ﺣﺮﻓﯽ ﺯﺩﻡ... ﺍﮔﻪ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﺑﺪﯼ ﮐﺮﺩﻡ... ﺍﮔﻪ ﺍﺫﯾﺘﺘﻮﻥ ﮐﺮﺩﻡ ... یکم طولانیه...ولی بامزه ست
ﺭﻭﺯﯼ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﻗﻤﺎﺭﺑﺎﺯﯼ ﺍﺣﻀﺎﺭﯾﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﻣﺎﻟﯿﺎﺕ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺩﺭ ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺸﺨﺺ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﻣﺎﻟﯿﺎﺗﺶ ﺑﻪ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﻣﺎﻟﯿﺎﺕ ﺑﺮﻭﺩ… ﺻﺒﺢ ﺭﻭﺯ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻈﺮ ﺍﻭ ﺑﻬﻤﺮﺍﻩ ﻭﮐﯿﻠﺶ ﺑﻪ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﻣﺎﻟﯿﺎﺕ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﮐﺎﺭﻣﻨﺪ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﻣﺎﻟﯿﺎﺕ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺛﺮﻭﺕ ﻫﻨﮕﻔﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭼﻪ ﺭﺍﻫﯽ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺗﺎ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﻣﺎﻟﯿﺎﺕ ﺗﻌﯿﯿﻦ ﮐﻨﺪ؟ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﻣﻦ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ زندگی ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﻪ ﻗﻤﺎﺭ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﻡ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﯾﻦ ﺛﺮﻭﺕ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻣﺪﻩ! ﮐﺎﺭﻣﻨﺪ ﻣﺎﻟﯿﺎﺗﯽ ﮔﻔﺖ: ﻣﺤﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺛﺮﻭﺕ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺎﺷﺪ؛ ﯾﻌﻨﯽ ﺷﻤﺎ ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﻧﺒﺎﺧﺘﻪ ﺍﯾﺪ؟ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﻣﺎﻟﯿﺎﺕ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺁﻥ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺎﺷﺪ! ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ: ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻧﻤﺎﯾﺶ ﮐﻮﭼﮏ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻧﺸﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﺍﺩ! (ﻭ ﺳﭙﺲ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ:) ﻣﺜﻼً ﻣﻦ ﺣﺎﺿﺮﻡ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺳﺮ ﻫﺰﺍﺭ ﺩﻻﺭ ﺷﺮﻁ ﺑﺒﻨﺪﻡ ﮐﻪ ﭼﺸﻢ ﺭﺍﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻧﺪﺍﻥ ﮔﺎﺯ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮔﺮﻓﺖ! ﮐﺎﺭﻣﻨﺪ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﻣﺎﻟﯿﺎﺕ ﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻨﮑﺎﺭ ﻣﺤﺎﻝ ﺍﺳﺖ ! ﻣﻦ ﺣﺎﺿﺮﻡ ﺷﺮﻁ ﺑﺒﻨﺪﻡ! ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﭼﺸﻢ ﺭﺍﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﺼﻨﻮﻋﯽ ﺑﻮﺩ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺩﻧﺪﺍﻥ ﮔﺎﺯ ﮔﺮﻓﺖ! ﮐﺎﺭﻣﻨﺪ ﺩﻫﺎﻧﺶ ﺍﺯ ﺷﮕﻔﺘﯽ ﺑﺎﺯ ﻣﺎﻧﺪ ﻭ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺑﺎﺯ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ: ﺣﺎﻻ ﺣﺎﺿﺮﻡ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺳﺮ ﺩﻭ ﻫﺰﺍﺭ ﺩﻻﺭ ﺷﺮﻁ ﺑﺒﻨﺪﻡ ﮐﻪ ﺍﯾﻨﺒﺎﺭ ﭼﺸﻢ ﭼﭗ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺩﻧﺪﺍﻥ ﮔﺎﺯ ﺑﮕﯿﺮﻡ! ﮐﺎﺭﻣﻨﺪ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﻣﺎﻟﯿﺎﺕ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺖ: ﺍﻣﮑﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺍﻭ ﺁﻥ ﯾﮑﯽ ﭼﺸﻤﺶ ﻫﻢ ﻣﺼﻨﻮﻋﯽ ﺑﺎﺷﺪ ﭼﺮﺍ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﻋﺼﺎ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﺒﯿﻨﺪ، ﻟﺬﺍ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺷﺮﻁ ﺑﺴﺖ! ﺍﯾﻨﺒﺎﺭ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺩﻧﺪﺍﻥ ﻫﺎﯼ ﻣﺼﻨﻮﻋﯿﺶ ﺭﺍ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺭﻭﯼ ﭼﺸﻢ ﭼﭗ ﺧﻮﺩ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﻭ ﮔﺎﺯ ﮔﺮﻓﺖ! ﮐﺎﺭﻣﻨﺪ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﻣﺎﻟﯿﺎﺕ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﺎ ﺑﺤﺎﻝ ﺳﻪ ﻫﺰﺍﺭ ﺩﻻﺭ ﺑﺎﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺑﺮﺍﻓﺮﻭﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﻭﮐﯿﻞ ﻫﻢ ﺷﺎﻫﺪ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍﻫﺎ ﺑﻮﺩ! ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ: ﺣﺎﻻ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺷﺶ ﻫﺰﺍﺭ ﺩﻻﺭ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺷﺮﻁ ﺑﺒﻨﺪﻡ ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﺳﺨﺖ ﺗﺮﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﻢ! ﮐﺎﺭﻣﻨﺪ ﻣﺎﻟﯿﺎﺕ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺍﯾﻨﺒﺎﺭ ﺳﺮ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺷﺮﻁ ﻣﯽﺑﻨﺪﯾﺪ؟ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺁﻧﺴﻮﯼ ﻣﯿﺰ ﺷﻤﺎ ﺳﻄﻞ ﺁﺷﻐﺎﻟﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯿﺪﻫﻢ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺳﻮﯼ ﻣﯿﺰ ﻣﯿﺎﯾﺴﺘﻢ ﻭ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﺳﻄﻞ ﺁﺷﻐﺎﻝ ﺍﺩﺭﺍﺭ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺑﺪﻭﻥ ﺁﻧﮑﻪ ﺣﺘﯽ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﯿﻦ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﺑﺮﯾﺰﺩ! ﮐﺎﺭﻣﻨﺪ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﻣﺎﻟﯿﺎﺕ ﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻨﺒﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺤﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻮﻓﻖ ﺷﻮﯾﺪ، ﻗﺒﻮﻝ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ! ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺳﻄﻞ ﺁﺷﻐﺎﻟﯽ ﺁﻧﺴﻮﯼ ﻣﯿﺰ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﭘﺸﺖ ﻣﯿﺰ ﻣﻤﯿﺰ ﻣﺎﻟﯿﺎﺗﯽ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ﻭ ﺯﯾﭙﺶ ﺭﺍ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﻋﻠﯿﺮﻏﻢ ﺗﻼﺵ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﺩﺭﺍﺭﺵ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﻣﻤﯿﺰ ﺭﯾﺨﺖ ﻭ ﻫﻤﻪ ﻣﯿﺰﺵ ﺭﺍ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﮐﺮﺩ! ﮐﺎﺭﻣﻨﺪ ﻣﺎﻟﯿﺎﺕ ﺑﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ: ﺩﯾﺪﯾﺪ؟ ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﻣﻮﻓﻖ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﯾﺪ، ﻣﻦ ﺑﺮﻧﺪﻩ ﺷﺪﻡ! ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻭﮐﯿﻠﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﺩﻭ ﺩﺳﺖ ﺳﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ! ﮐﺎﺭﻣﻨﺪ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺧﺎﺻﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ؟ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺏ ﻫﺴﺘﯿﺪ؟ ﻭﮐﯿﻞ گفت: ﻧﻪ! ﺧﻮﺏ ﻧﯿﺴﺘﻢ! ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮﺍﺳﺘﯿﻢ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﯿﺎﯾﯿﻢ، ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺳﺮ 25 ﻫﺰﺍﺭ ﺩﻻﺭ ﺷﺮﻁ ﺑﺴﺖ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﺷﻤﺎ ﺍﺩﺭﺍﺭ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺷﻤﺎ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﯾﺪ ﺑﻠﮑﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﺎﺭ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻫﻢ ﺧﻮﺍﻫﯿﺪ ﺷﺪ! رﻓﺘﻢ ﮐﺘﺎﺑﺨﻮﻧﻪ ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺍﺯ ﺳﻌﺪﯼ ﭼﯽ ﺩﺍﺭﯾﻦ؟ ﻣﯿﮕﻪ ﮐﺘﺎﺑﺸﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍی؟! ﮔﻔﺘﻢ : ﻧﻪ! ﺍﻧﮕﺸﺘﺮﯼ ، ﻟﺒﺎﺳﯽ ، دمپایی ای ، پیژامه ای ﭼﯿﺰﯼ؛ ﺍﮔﻪ ﻣﻮﻧﺪﻩ ... ﺍﻭﻧﻮ ﻟﺪﻓﻦ معلمه پدر شاگردش رو احضار میکنه به مدرسه فرداش پدره میاد میگه چی شده؟؟؟ معلم میگه پسر شما خیلی خنگه!!! پدر: یعنی چی؟؟ معلم: الان بهتون نشون میدم؛به شاگردش میگه: برو ببین من تو حیاط مدرسه ام.... پسره میره و میاد میگه: نه خانم معلم تو حیاط نبودید! معلم میگه: شاید تو دفتر مدیرم برو اونجارو ببین! پسره بازم میره و میاد میگه: اونجا هم نبودید! معلم به پدره میگه:ببینید...ببینید بچه تون چقد خنگه... پدره میگه: خب شاید رفتی مرخصی کصـــااااافـــــط ..! |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |